براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درود بر شما بازديدكننده گرامی به وبلاگــــــ قصر کـاغذی1 خوش آمديد .لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگـــــــ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگـــــــ ياري رسانيد . براي سريع تر رسيدن به مطلب مورد نظر از قسمت موضوعات استفاده كنيد همچنين ميتونيد به آرشيو مراجعه كنيد...
باتشکر ازشمابازدیدکننده گـــــــــرامــــی
مدیروبلاگــــــــ:sadghi
شنبه 22 بهمن 1386 ساعت 2 قبل از ظهر |
بازدید : 755 |
نوشته شده به دست sadghi |
(نظرات )
با صدای بی صدامثل یک کوه بلند
مثل یک خواب کوتاه یه مرد بود یه مرد
با دستهای فقیربا چشمهای محروم
با پاهای خسته یه مرد بود یه مرد
شب با تابوت سیاه نشت توی چشماش
خاموش شد ستاره افتاد روی خاک
سایه اش هم نمیموندهرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته تنهای تنها
بالبهای تشنه به عکس یه چشمه
نرسیدتاببینه قطره قطره قطره ی آب
در شب بی طپش اینطرف اونطرف
می افتاد تا بشنوه صداصداصدای پاصدای پا
دوست یه سکه ی نایاب گلدون عتیقه
یه شعرنگفته رو لب بسته
سوار موج نور با حافظه ای سرد
بی گذشته بی درد تنهای تنها
در کنج یه قفس بی نفس بی هیچ کس
باحسرت یه سحرهوا هوا هوای پاک هوای پاک
در شب بیخوابی از چشم ستاره قطره قطره میچکه رویا رویابرسرِما برسرما